( اطلاعات جادویی ) information magick
The web for information این وب برای آشنایی دوستان در جهت کسب اطلاعات متافیزیکی و جادویی می باشد. metaphysical and magical is familiar friends.
هزارپا نوعی از بند پایان است که دارای دو جفت پا در هر بخش از بدن ( به جز ناحیه سر ) میباشد . بیشتر هزار پاها دارای بدن استوانه ای شکل هستند ولی انواع کمی از آنها شکلهای گوناگون دیگری دارند .هزار پاها می توانند بدور خود بپیچند و بدن خود را مانند توپ گرد کنند . هزار پاها آهسته حرکت می کنند و بیشتر به خوردن برگها علاقه دارند . در اکثر موارد آنها نوعی آفت برای گلخانههامحسوب می شوند و می توانند خسارت زیادی به بار بیاورند . هزار پاها موجودات شکارچی نیستند و با توجه به رفتار آرام و رژیم غذایی ساده برای نگهداری در خانه به عنوان حیوان خانگی ایده آل می باشند . شمار هزارپایان نسبت به دیگر حشره ها کمتر است و آنان را میتوان به دو گونه ی کلی گوشتخوار و گیاهخوار تقسیم نمود . هزار پای گوشتخوار بسیار کمیاب و دارای پاهای کمتری نسبت به گونه ی گیاهخوار است ؛ همچنین زهرآگین است ولی زهر آن برای آدمی خطرناک نیست .
جمعه 14 شهريور 1393برچسب:انواع هزارپا, :: 22:13 :: نويسنده : آتش عقربها علاقه زيادي به پنهان شدن در جاهاي تاريك دارند و اكثرا از نور گريزانند و بارها اتفاق افتاده در داخل كفش ها پنهان شده اند لذا در مناطق عقرب خيز بهتر است قبل از پوشيدن كفش داخل ان را با وسيله اي مانند تكه اي چوب يا با تكان دادن كفش ان را وارسي نمود و از نبود عقرب مطمئن گرديد.
_ هرگز عقرب را با دست برنداريد بلكه با حفظ ارامش ان را با وسيله اي جابجا نمائيد.
_ هنگام جابجا كردن سنگ و خار و خاشاك با استفاده از چوب يا ميله اي انها را بررسي كنيد _ بهتر است هميشه بخصوص شب ، هنگام خروج از منزل از كفش استفاده شود
_ گاهي اوقات كه لباسها را براي خشك شدن بيرون اويزان مي كنيم قبل از استفاده از انها بايد مورد بررسي قرار گيرند
_ از آنجا كه پرندگان لابلاي شاخه ها لانه ميگزينند لذا فرو بردن دست ميتواند خطر گزش را افزايش دهد.
عقرب نام يكي از گونه هاي بند پايان است كه داراي 8 پا و نيشي با زهر كشنده مي باشد. نيش عقرب در نوك دم آن قرار دارد. .عقرب ها (Scorpion)وابسته به عنكبوتيان هستند . در دنيا گونه هاي متعددي عقرب وجود دارد كه تنها تعدادي محدود براي انسان خطر ناك هستند .عقرب بيشتر در آب هواي گرم و شب ها فعال هستند و به اين علت رعايت نكات ايمني در مورد جلوگيري از عقرب زدگي به خصوص در مناطق گرمسيري و به هنگام تاريكي هوا اهميت دارد . (مثل پوشيدن جوراب ، شلوار و كفش مناسب ، تكان دادن كفش و لباس قبل از پوشيدن و غيره) نكته :خطرناك ترين عقرب در ايران عقربي است به نام گاديم كه محل زيست آن خوزستان است . عقربها بچه زا بوده و دست كم تا زمان نخستين پوست اندازي نوزادان بر پشت عقرب مادر جابجا مي شوند. اين جانور در طول روز درگوشهاي بيحركت پنهان ميشود و شب هنگام فعاليت خود را آغاز ميكند و به دنبال شكار ميرود. عقرب، سم خود را از طريق نيشي كه در انتهاي دم خود دارد به شكارتزريق ميكند و زماني انسان را ميگزد كه آدمي ندانسته پا روي آن گذارد و خطر لگدشدن عقرب را تهديد كند.
عقربهاي شناسائي شده در ايران 23 گونه هستند كه 6 گونه از آنها خطرناكتر و فراوانتر هستند و سم اكثر آنها از طريق تاثير بر روي اعصاب عمل مي نمايد (دكتر رضا فرزان پي) در حال حاضر بيش از پنجاه گونه عقرب در ايران شناسايي شده است ( دكتر شاهرخ نويد پور)
عقربها تنها موجوداتي هستند که اشعه راديو اکتيويته تاثيري به آنها ندارد و جالب تر اينکه عقربها دو دشمن دارند يکي از آنها يک نوع سار است و ديگري مگس. ضعیفترین عقربها 40000 راد (واحد اندازه گیری تشعشعات تولیدکننده یون جذب شونده) را تحمل میکنند این عدد در مورد انسان کمتر از تنها 600 راد میباشد وبدین گونه از انفجار اتمی هم جان سالم بدر میبرند. از حدود 200 گونه متفاوت عقرب که د رسراسر دنیا پراکنده می باشند فقط حدود 20 گونه آنها سمی هستند در بین آنها گونه Mesobuthus Tamulus ( که نوعی عقرب قرمز هندی است) کشنده ترین گونه می باشد. که میزان کشندگی آن در ایالتهای هند بین 40-30 درصد گزارش شده است.
جمعه 14 شهريور 1393برچسب:انواع عقرب, :: 22:5 :: نويسنده : آتش مارها در مناطق گستردهای از زمین پراکنده می باشند کشور ما به ویژه در بخشهای مرکزی بعلت کویری بودن و خشک بودن این مناطق محل مناسبی برای زندگی برخی مارها می باشد که عمدتا خطر ناک هستند مانند انواع افعی ها از جمله افعی شاخدار، تیر مار ، مار جعفری ، گرزه مار و برخی دیگر از انواع شاید بد نیست بدانید مارها در عین حال اینکه حیواناتی خطر ناک و مهاجم هستند بسیار حیوانات ترسوئی نیز میباشند اگر به انها زیاد نزدیک نشوید و یا در موقعیت مناسبی قرار داشته باشید که مار نتواند به شما حمله کند این حیوان به سرعت سعی به فرار می کنداغلب حمله انها به انسان بدلیل بی احتیاطی است از انجا که مارها اغلب هم رنگ محیط اطرافشان هستند از این رو دیدن انها بسیار دشوار است و به همین لحاظ اغلب بدلیل ندیدن انه بیش از حد به انها نزدیک می شویم و حیوان بدون اطلاع از اشتباه ما تنها برای دفاع اقدام به حمله میکند و یا بدون توجه دست در زیر سنگ و یا بوته ها بردن و یا بازی با انها همه از عوامل حمله این حیوان خوش خط و خال به انسان میباشد. بد نیست اشاره شود احتمال روبرو شدن با مار و حمله ان به انسان بسیار ضعیف است. برای روشن شدن باید بدانید مرگ حاصل از اصابت برق اسمان تلفات بیشتری از گزش این حیوان دارد. جالب توجه است اگر بدانید بیش از 90% افرادی که بعلت مارگزیدگی جان می بازند علت مرگ انها وجود سم مار در بدن مقتولان نیست بلکه ترس و استرس از این حیوان و وحشت از ان باعث مرگ می شود حتی در بعضی از موارد روی بدن جان باختگان اثری از گزش پیدا نمیشود. دلیل این امر بسیار روشن است و این مربوط به عوامل مختلفی است که توضیح داده می شود اول باید مکانیزم عمل سم مارها را بدانیم سم مارها به دو گونه عمل میکنند یکی از خطر ناکترین این مکانیزمها اثر سم بر روی سیستم عصبی و در نتیجه فلج عمومی بدن صیداست و دیگری تاثیر بر روی خون که در نوع اخیر سم موجب تخریب گلبولهای قرمز یا به عبارتی موجب همولیز شدن گلبولهای قرمز می شود. به هر حال برای تاثیر هر دو نوع سم نیاز به مقدار کافی از سم می باشد. اما مورد بعدی ساختار تزریق توسط حیوان می باشد برخی از مارها در داخل دندانهای نیش خود حفرهای دارند که مستقیم به کیسه حاوی زهر در فک بالائی حیوان متصل می باشد و در موقع لزوم و فشار بعلت گزش سم از کیسه ها خارج شده و از تریق کانال مذکور به بدن صید تزریق میگردد. در این حالت سم به میزان بیشتر و بدون انکه به اطراف ریخته شود وارد بدن صید میشود. اما برخی دیگر از مارها تنها بر روی دندانهای نیش خود دارای شیار ظریفی هستند که روی ان باز می باشد و سم از این طریق به بدن صید میرسد در این شکل مقدارقابل توجهی از سم حدر رفته و همه ان به بدن صید نمیرسد سوم همانطور که گفته شد ترسیدن بیش از حد این حیوان از انسان و همینطور انسان از مار می باشد. نتیجه اینکه مجموع این سه عامل موجب میشود تا انقدر هم که فکر میکنیم مارها خطر ناک نیستند. یعنی دوز یا مقدار سم که بتواند خطر ناک باشد به ندرت توسط مار امکان دارد در بدن انسان تزیق شود. چرا که حتما در موقع تزریق سم هم فرد گزیده شده و هم مار از وجود هم مطلع شده و واکنشهای سریع و خارج از تصوری برای فرار از مهلکه از خود نشان میدهند و به همین دلیل اغلب مار حتی اگر دارای دندان کانال دار و سم مهلک عصبی داشته باشد فرصت تزریق نمی یابد و بسیاری از مواقع ممکن است مار برای شکار و تهیه غذا حیوان دیگری را در موقع صید گزیده باشد که در این صورت فشار مایع سم برای تزریق و مقدار ان در کیسه های زهر کاهش یافته است. به هر ترتیب باید از مارها پرهیز کرد. اما باید توجه داشت این حیوان که بسیار برای ما مرموز و اسرار آمیز است. علاوه بر داستانها و روایتهای تاریخی و حتی احترام برخی از ملل و اقوام به این حیوان از دیر باز ( مصر باستان ) تا امروز ( در برخی کشورهای افریقائی به ویژه هندوستان ) باید اعتراف کرد وجود این حیوان در چرخه اکوسیستم در بسیاری از بیومها ی طبیعی نقشی کاملا مثبت و متعادل کننده بوده و هر گونه تغیر در جمعیت و یا از بین رفتن این حیوان می تواند لطمه سنگینی به محیط زیست وارد نماید. مهمترین عامل کنترل تعداد موشها در مناطق بیابانی و کویری وجود مارها می باشد که نبودن انها موجب افزایش جمعیت این جونده شده و در نتیجه پوشش گیاهی یک منطقه و سایر عوامل موجود در چرخه اکوسیستم یک محیط را به نابودی بکشاند. در روایتها و داستانهای کهن از مار به عنوان نگهبان گنجهای بزرگ و افسانه ای یاد شده و امروزه این حیوان گرانبها ترین گنج انسان امروزی که همان محیط زیست است را نیز نگهبانی میکند. با امید به اینکه به خاطر ترس کاذب خود و یا تفریح به حیوانات آسیب نرسانیم و وجود انهارا در طبیعت پیرامون خود لازم و محترم بشماریم تشخیص مارهای سمی و غیر سمی محسن ادیب تشخیص سمی بودن مار کار خیلی دشواری نیست موارد زیر روش تشخیص سمی بودن مار را به شما آموزش می دهند : سر مارهای سمی مثلثی شکل و بیرون زده از راستای بدن است در حالی که مارهای غیر سمی سری معمولا گرد و مدور و در راستای بدن دارند . در مارهای سمی دندانهای نیش از سایر دندانها بزرگترند در نتیجه در نقطه گزش معمولا جای دو دندان به خوبی قابل تشخیص است در حالی که در مارهای غیر سمی دندانه یک اندازه هستند و در نقطه گزش جای دو سری دندان موازی دیده می شود . مارهای سمی دارا مردمک چشم بیضی شکل هستند در حالی که مارهای غیر سمی مردمکی گرد دارند ( مار مرجانی که از مارهای منلطق کویری و بسیار خطرناک است دارای مردمک گرد است ولی حلقه های رنگین موجود در پوست آن را مشخص می کند ) مارهای سمی دارای پوستی رنگین و پر خط و خال هستند در حالی که مارهای غیر سمی پوستی ساده دارند مارهای سمی دارای فرورفتگی در بین دو چشم هستند در حالی که مارهای غیر سمی فروررفتگی در بین دو چشم ندارند . مارهای کوچک اکثرا سمی هستند و مارهای بزرگ اکثرا غیر سمی هستند .
کور مار ایرانی
گرزه مار
مار ابی سمی
امپراطوری خمر یکی از حکومتهایی است که بین سدههای ۹ تا ۱۲ میلادی در جنوب شرقی آسیا وجود داشت. امپراطوری قدرتمند خمر اساسا از سرزمین کامبوج کار خود را آغاز کرد اما با گسترش، بخشهای زیادی از جنوب شرقی آسیاشامل تایلند، ویتنام، لائوس، میانمار و مالزی کنونی را نیز در برگرفت. شهر انگکور در کامبوج مهمترین شهر به جای مانده از این امپراطوری است. تمدن خمر که زمانی یکی از بزرگترین امپراتوریهای جنوب شرق آسیا محسوب میشده، منطقهای شامل کامبوج امروزی تا لائوس، ویتنام، میانمار و مالزی را دربر میگرفته است و امروزه این امپراتوری را با نام پایتختش یعنی شهر آنکگور میشناسند. تاریخ امپراتوری خمر به سال ۸۰۲ پس از میلاد بازمیگردد و به جز تعدادی سنگ نبشته، هیچ اثر نوشتاری از آن به جای نمانده، به همین دلیل دانش ما از این تمدن از تحقیقات باستانشناسی، حجاریهای روی دیوارهای معابد و گزارش خارجیانی همچون چینیان برگرفته شده است. خمرها به آیین هندو و بودیسم معتقد بودند و معابد، برجها، ساختارهای پیچیدهی دیگری از جمله آنکگور وات را سبهعنوان پیشکشی برای خدای ویشنو ساخته بودند. احتمال میرود حملات بیگانگان، مرگ در اثر طاعون، بحران های مدیریت آب که بر محصول برنج تأثیر میگذاشت، و نزاع بر سر قدرت میان خانوادههای سلطنتی باعث از میان رفتن این امپراتوری و در نهایت تسلیم شدن آنان در برابر تایلندیان در سال ۱۴۳۱ پس از میلاد شده باشد. آنگکور-معابد: آنگکور- از شهرهای باستانی کامبوج مجموعه معابد آنگکور در اعماق جنگل های کامبوج (۱۱۵۰-۱۱۱۰) ((هیچ فیلم و عکسی نمی تواند تأثیر شگفت معابد آنگکور را بر شما داشته باشد. همچنین سخن گفتن درباره آن بدون اطاله کلام مشکل است. آن ها عجیب، عظیم، شگفت انگیز، حیرت آور و مایه هیبت هستند. این آثار با ایده ای طلایی ساخته شده اند. آن ها نشانگر قدرت پادشاهان سنگی آنگکور هستند.))
دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:امپراطوری خمر, :: 22:10 :: نويسنده : آتش امپراتوری اینکا (۱۴۳۸ - ۱۵۳۳)، یک امپراتوری از مردم بومی (سرخپوست) در آمریکای جنوبی بود. این امپراتوری در بیشترین پهناوری خود، کشورهای امروزی پرو، اکوادور، بولیوی، و بخشهایی از آرژانتین، شیلی و کلمبیا را دربرمیگرفت. شهر کوزکو پایتخت اداری، سیاسی و نظامی آن به شمار میآمد. در سدهٔ شانزدهم میلادی با ورود اسپانیاییها به پرو، این امپراتوری درهمشکست و قلمرو آن مستملکهٔ اسپانیا گشت. نام
واژهٔ اینکا به معنای "خدا در زمین"، بر گرفته از زبان بومیان کشور پرو در آمریکای جنوبی است. تاریخ
اینکاها در گذشته اصیل ترین و بهترین دخترانشان راقربانی می کردند، اما هم اکنون آنها یک لاما (نوعی شتر) قربانی می کنند. آنها خورشید را ستایش میکنند. ریشهها
ریشهها، پیدایش و تکامل تمدن اینکا، هنوز در هالهای از ابهام باقیمانده است. در بارهٔ تاریخ این قوم، منبع و نوشتهای وجود ندارد، چون اینکاها فاقد خط بودهاند. اما به نظر میرسد قبایل اینکا که در پیرامون دریاچهٔ کوزکو، تمدن اینکا را بنیان نهادهاند. اسطورهها
دربارهٔ پیدایش و تکامل تمدن اینکا، افسانهها و اسطورههای زیادی نقل شده است. یکی از گویندگان این اسطورهها، گارسیلازودولاوگا، از تاریخنگاران فتح سرزمین اینکا به دست اسپانیاییها است. افسانهای که وی بازگو کرده، از این قرار است: مانکوکاپاک و مامااوکلو یک زوج افسانهای و از ایزدها بودهاند که با لشکری از جادوگران و جنیان کرانههای دریاچه تیتیکاکا را ترک کردند تا به سرزمین برگزیده کوچ کنند. هنگامی که به تپه هواناکائوری (جایی که شهر کوزکو ساخته شد) رسیدند، لشکر جادویی مانکو در داخل زمین فرو رفتند و این برای مانکو و همسرش، نشانهٔ پایان انتظار برای جستجوی سرزمین موعود بود و به این ترتیب، این زوج افسانهای شهر خود را روی این تپه بنا کردند. گسترش
تمدن اینکا در آغاز تنها یک دولت-شهر کوچک شامل شهر کوزکو و سرزمینهای پیرامون آن بود، اما در سدهٔ پانزدهم میلادی، ساپا اینکا (رهبر بزرگ)، با گشودن بخش بزرگی از کوههای آند، قلمرو اینکا را از حدود کوزکو بسیار فراتر برد و دولت-شهر کوزکو را به یک امپراتوری بزرگ تبدیل کرد. این امپراتوری که تاهوانتینسویو نامیده میشد، یک سازمان فدرالی با یک دولت مرکزی (کوزکو) و چهار استان با دولتهای محلی به نامهای: چینچایسویو، آنتیسویو، کونتیسویو و کولاسویو بود. همچنین گمان میرود که پاچاکوتیسازندهٔ شهر اسرارآمیز ماچوپیچو بوده باشد. پس از پاچاکوتی، دیگر فرمانروایان اینکا به ترتیب عبارت بودند از: پسر پاچاکوتی
توپاک اینکا دهمین امپراتور اینکا در زمان فرمانروایی پدرش فرمانده ارتش تاهوانتینسویو بود. وی در سال ۱۴۶۳ میلادی، بخشی از سرزمینهای شمالی قلمرو پدرش (شامل بخشهایی از اکوادور و کلمبیای کنونی) را گشود و پس از مرگ پدرش در ۱۴۷۱ و رسیدن به امپراتوری نیز به فتوحاتش ادامه داد. مهمترین گشایشهای وی، فتح کشور
در زمان هوایناکاپاک، یازدهمین فرمانروا، امپراتوری اینکا به بیشترین وسعت خود رسید. او بخشهایی از شیلی و آرژانتین کنونی را به قلمرو امپراتوری پیوست کرد. نیز برخی از شورشهای داخلی را سرکوب نمود. همچنین قلمروش را میان دو فرزندش، آتاهوالپا تقسیم کرد. اینکاها زندگی اجتماعی پیشرفتهای داشتهاند. دولت اینکا آنان را از حداقل امکانات بهرهمند میساخت، و محل سکونت قبایل مختلف را تعیین مینمود. هر خانوادهای از دولت زمین دریافت میکرد و همهٔ افراد موظف بودند روی زمینی که دولت در اختیارشان قرار داده کار کنند و مالیات خود را نیز بپردازند. افراد سالم جامعه میبایست معلولین را در کشت و زرع یاری میکردند. ازدواج برای مردان در سن ۲۴ سالگی و برای زنان در سن ۱۸ سالگی الزامی بوده است. امپراتوری اینکا، دارای شبکهای پیشرفته از راهها بوده و در بیرون شهرها، انبارهایی برای نگهداری از خواربار و مواد غذایی وجود داشته است. نوع نظام اقتصادی امپراتوری اینکا سبب شده است که از این امپراتوری به عنوان یک تمدن کمونیستی یاد شده و گاه با امپراتوریهای ایران و رومباستان مقایسه شود. سان تزو فرمانده و استراتژیست بزرگ چینی در سال 500 قبل از میلاد به درگاه پادشاه سرزمین وو احضار شد. علت احضار او اطلاع هِلو پادشاه وو از قصد کشور چوکه بسیار قدرتمندتر از سرزمین وو بود، برای حمله به کشورش بود. هِلو دستور داد تا سان تزو بهترین و ماهرترین استراتژیست و ارتشتار آن زمان برای چاره اندیشی به دربار احضار شود. سان تزو از یک خاندان نجیب زاده بی زمین بود که در جریان دگرگونی های آن زمان جایگاه خود را از دست داده بودند.
نانگوا نخست وزیر ستمگر و فاسد کشور چو تصمیم داشت پس از به زیر سلطه کشیدن بخشهای دیگر چین، اینبار قلمرو کشور وو را به خاک خود ضمیمه کند. زمانی که سان تزو و هِلو با یکدیگر در خصوص تهدید سهمگین کشور چو صحبت می کردند سان زو اعلام کرد که شکست ارتش چو امکان ناپذیر نیست. هِلو که در این مورد دچار تردید بود سان تزو را به چالش کشید و گفت آیا تو می توانی زنان درباری را به سربازانی زبده تبدیل کنی؟ و سان تزو پاسخ مثبت داد. تعدادی از زنان انتخاب شدند و سان تزو پس از تشریح وظایف و چگونگی اجرای دستوراتش، زنان را به دو گروه تقسیم کرد و به دست هرکدام از آنها یک شمشیر داد. او برای هر گروه یک ارشد انتخاب کرد و از آنان درخواست کرد تا دستورات را اطاعت کنند. با صدور دستور زنان درباری شروع به خنده کردند. سان تزو گفت: احتمالا دستورات من واضح و روشن نبود و به همین دلیل من دستوراتم را دوباره تکرار می کنم. او پس از توضیح مجدد دستوراتش یک بار دیگر دستور اجرا صادر نمود و این بار نیز زنان درباری شروع به خنده کردند. سان زو گفت اگر دستورات اجرا نشوند احتمال دارد که آن دستورات صریح و روشن نبوده باشند و این ضعف فرماندهی است اما من دستوراتم را صریح و روشن بیان کردم اگر دستورات صریح و روشن بود و اجرا نشد مقصر افسران جزء می باشند و باید تنبیه شوند. سان تزو به سرعت و با یک حرکت هر دو زن ارشد گروه را با شمشیر کشت و سپس یک بار دیگر دستوراتش را صادر کرد. این بار این زنان که در طول زندگی خود به جز رفاه و آسایش چیز دیگری نداشتند شروع به اجرای دستورات سان تزو کردند و هِلو پادشاه وو متحیر شد. او بلافاصله فرماندهی ارتش وو را به سان تزو سپرد.
ارتش وو متشکل از 30 هزار نیروی نظامی بود که میبایست با ارتش چو متشکل از 300 هزار سرباز می جنگید. سان تزو با درک خطیر موقعیت کاری عجیب را انجام داد. او دستور داد تا به ارتش چو حمله کنند اما نه بطور مستقیم بلکه به نقاط تقاطع کناری و پست های دیده بانی و به راحتی این نقاط را از دشمن گرفت. حمله او موجب حرکت دشمن به سوی مناطقی گردید که به آنجا حمله شده بود اما زمانی که نیروهای ارتش چو به این مناطق می رسیدند سان تزو این مناطق را ترک کرده بود و به نقاط دیگری حمله می کرد. این سلسله حملات موجب پریشانی ارتش دشمن و افت روحیه آنان شد و زمانی که یکی از متحدین چو به دلیل عدم پیروزی تصمیم به جدائی از ارتش نانگوا گرفت، نانگوا برای جلوگیری از تکرار این رخداد توسط سایر متحدانش به آن کشور حمله کرد. کشور مورد حمله از سان تزو تقاضای کمک کرد و سان تزو بجای آنکه با تمام نیروهایش به کمک ایالت یاد شده برود تنها با تعداد اندکی به آن سرزمین رفت و افرادش را در موقعیتی که بعدها به زمین مرگ مشهور شد قرار داد. در این سرزمین افراد او راه فراری نداشتند و میبایست یا کشته شده و یا فاتح می شدند.
افراد سان تزو موفق شدند علیرغم تعداد اندک خود از برتری استقرار در مناطق مرتفع استفاده کرده و دشمن را متحمل شکست نمایند. پس از این شکست سان تزو نیروی اندکی از نفرات خود را به سوی بینگ پایتخت چو روانه ساخت و زمانی که نانگوا با شنیدن این خبر با اضطراب به سوی نانگوا حرکت کرد سان تزو با باقی مانده افرادش از پشت به ارتش او حمله کرد و همزمان افراد دیگر سان تزو نیز به این ارتش نانگوا حمله کردند و ارتش نانگوا که تضعیف روحیه شده بود در این جنگ شکست خورد و شهر بینگ به تصرف ارتش وو درآمد. با تصرف شهر بینگ هِلو به آن شهر وارد شد و با دیدن تمدن و ثروت این شهر دچار جنون قدرت شد و سان تزو که متوجه شد چه قدرتی را در دست چه فرد خطرناکی قرار داده است مجبور به ترک هِلو شد و برای همیشه ناپدید شد اما کتابی به نام هنر جنگ توسط او در 13 فصل نوشته شده است که حتی امروزه نیز در دانشکده های افسری مانند وست پوینت در آمریکا تدریس می شود. این کتاب تا قرن 8 میلادی توسط چینیان مخفی نگاه داشته شده بود و فقط در اختیار امپراطوران چین قرار داشت. در قرن 8 میلادی این کتاب از ژاپن سر در آورد و اسرار آن برملا شد. این کتاب بر روی ورقه های نازکی از چوب که با یک نخ به یکدیگر بسته شده اند نوشته شده و در هر ورقه بین 9 تا 13 حرف میخی نوشته شده است.
تیتر این کتاب پس از نام آن با این جمله شروع می شود:
جنگ برای مملکت اهمیتی حیاتی دارد. مسئله مرگ و زندگی است. مسئله بقاست.
چند دستور و رهنمود مهم از این کتاب به شرح ذیل است:
اگر دستورات صریح و روشن نباشد اشتباه فرمانده است.
افرادی که در جنگ مهارت دارند دشمن را به میدان نبرد می کشانند و افرادی که در جنگ مهارت ندارند توسط دشمن به میدان نبرد کشانده می شوند.
قوی ترین فرمانده کسی است که بدون جنگ پیروز شود.
نقشه هایتان را مانند شب تاریک کنید و مانند رعد حمله کنید.
کسی که خود و دشمنش را بشناسد اگر در 100 جنگ نیز شرکت کند در خطر نخواهد بود.
برای وارد شدن به جنگ بطور مستقیم حرکت کنید و برای پیروزی بطور غیر مستقیم.
بجای حمله به قوی ترین ها، به ضعیف ترین ها حمله کنید.
5 عامل پیروزی در جنگ عبارتند از آب و هوا، زمین عملیات، رهبری، مقررات نظامی و نفوذ معنوی.
باید خواسته های مردم حفظ شود.
برای آن که دشمنت را وادار به حرکت کنی باید او را به طرف چیزی بکشانی که فکر می کند می تواند بدست آورد.
ارتش خود را به زمین مرگ بکشانید در آن صورت نه می ترسند و نه فرار می کنند.
اساس جنگ همه فریب است.
اگر در جنگ شکست بخوری فرماندهان مقصرند.
باید افرادی را که از سوی دشمن برای جاسوسی آمده اند را پیدا کنید و به آنها رشوه دهید تا برای شما کار کنند.
پیش آگاهی راهی است که به واسطه آن فرماندهان از مردم عادی متمایز می شوند.
فریب دشمن بهتر از شکست دادن اوست.
تعداد نیرو در جنگ امتیاز نیست فقط با تکیه بر نیروی نظامیتان حرکت نکنید.
بخاطر شتاب شاهین است که شاهین بدن طعمه اش را در هم میشکند و بخاطر شتاب سیلاب است که سنگهای بزرگ جابجا می شوند.
برای دستیابی به پیروزی رهبران نباید فرماندهان را تحت فشار بگذارند.
کاری کنید که دشمن سمت چپش را آماده کند و آنگاه به سمت راستش که ضعیف شده حمله کنید.
ارتش برنده اول شرایط را برای پیروزی آماده می کند و سپس میجنگد اما ارتش بازنده اول می جنگد و سپس تلاش می کند تا شرایط را آماده کند.
تا کنون هیچ ملتی از جنگ طولانی بهره ای نبرده است.
فقط زمانی حرکت کنید که در آن سوئی ببیینید و فقط زمانی جنگ کنید که مجبور باشید.
هرگز به دشمن خود در ارتفاعات حمله نکنید.
فرار، فروپاشی و نافرمانی همه تقصیر فرمانده است.
ارتش هائی هست که نباید با آنا جنگید و زمین هائی هست که نباید در آن جا جنگید
دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:سان تزو فرمانده فیلسوف, :: 21:45 :: نويسنده : آتش بیش از سه هزار سال است که مردم با کتاب ای چینگ درباره اینده وقایع بزرگ و کوچک زندگی خود مشورت می کنند پیشگویان معتقدند مطالب این کتاب علی رغم قدیمی بودن بسیار معتبر است موضوعات پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||
|